از سهراهی خرمشهر، اهواز را بهقصد روستای البونیس ترک کردیم؛ مسیر کاملاً برای راننده ما که حکم راهنما را داشت آشنا بود؛ پلیس راه جاده اهواز – اندیمشک را که گذشتیم، راننده توضیحات خود را شروع کرد که مسیر روستا از اینجا نزدیکتر است و از مسیر تصفیه دورتر میشود.
مثل کف دست خود به منطقه آشنایی داشت و تا رسیدن به روستای آلبونیس هر از چندگاهی با اشاره دست، روستاهای مسیر را معرفی میکرد؛ از سرسبزی دو طرف جاده و آبی که در اطراف زمینها، برکههای کوچکی درست کرده بود میشد فهمید که باران حال زمین را خوب کرده است.
بعد از ۴۵ کیلومتر رانندگی کرانههای روستای آلبونیس نمایان شد، ابتدای جاده ورودی، روی تابلوی سبزرنگ بزرگی نوشته روستای آلبونیس ۱ جمعیت ۸۵۱ نفر آمار مربوط به سال ۸۵ است اما اکنون جمعیت روستا ظاهراً به یک هزار نفر رسیده است.
گِل و شُل، ظاهر معابر روستا را خراب کرده بود
روستای آلبونیس حدود ۵ خیابان اصلی بزرگ با فرعیهای متعددی دارد، اما خانهها به سبک شهر در کنار هم ساختهشده بود و یکی در میان، نمای شهری و روستایی داشتند، بعضاً بین خانهها از محوطههای خالی برای نگهداری دام و پرندگان خود استفاده کردهاند؛ به گفته راننده اهالی این روستا همگی با یکدیگر فامیل هستند.
صدای اردکها در عصر روز جمعه در روستا پیچیده بود؛ کمی آنطرفتر از ما تپه بزرگی از فضولات حیوانی جمع شده بود و زن روستایی با پوشش محلی بهوسیله بیل آنها را از مسیر رفتوآمد جابهجا میکرد.
گل و شُل، ظاهر خیابانهای روستا را خراب کرده و در همه خیابان گلولههای گِلی رها شده از تردد ماشین و دوچرخه دیده میشد؛ با آنکه هفتهها از بارش شدید باران گذشته است اما اهالی برای اینکه راحتتر از بین آبگرفتگی خیابانها تردد کنند در کنار در خانههای خود ریگهای درشت و بعضاً شِن ریخته بودند.
برای شروع، کنکاش خود را از خیابان اول روستا شروع کردیم؛ وقتی از ماشین پیاده شدیم همگی دور ور ما رو گرفتند و راننده نیز علت حضور ما را برای آنها توضیح داد.
با قابلمه از رودخانه آب میآوریم
۱ یک زن میانسالی که شش دونگ حواسش به صحبتهای راننده بود، از دور صدا میزند «به آنها بگو ۶ روز است که آب روستای ما قطعشده و با قابلمه از رودخانه آب میآوریم» نزدیکتر میروم، قدی کوتاه و جثهای ریز دارد اسمش بدریه است اما اطرافیان وی را «ام ناجی» صدا میزنند.
او به من میگوید: فارسی بلد نیست صحبت کند و سپس ادامه میدهد: تمام دارایی من یک رأس گاو است، یک هفته آب نداریم و برای اینکه گاو من از تشنگی تلف نشود قابلمه را روی سرم میگذرم و از لب رودخانه آب میآورم؛ قطعی آب شرب ما قصهای تکراری و همیشگی است.
بچههایمان حمام نکردهاند
همسایهاش که خانم جوانی است حرف ام ناجی را قطع میکند و میگوید: «اَکلنه الوصخ» (آلودگی ما را فراگرفته) بچههایمان حمام نکردهاند و از بیآبی زندگی نداریم؛ در حد قابلمههای آبی که از رودخانه میآوریم مصرف آبداریم.
بچههای روستایی یکی پس از دیگری کنار ما ایستادهاند، سمانه مرتب صورت خود را در پشت پدر خود پنهان میکند و پدرش با اصرار از سمانه میخواهد حساسیت پوستی که صورتش را اذیت میکند را نشان ما دهد؛ سمانه با یک دست جلوی چشمان خود و با دست دیگر پای پدر خود را گرفته و بعد از لحظاتی که ترس و خجالتش میریزد، قسمتی از صورتش که حساسیت پوستی در آن نمایان است را به ما نشان میدهد.
یکی دیگر از اهالی نیز از آن طرف داد میزند دختر فلانی و پسر فلانی را هم بیاورید که ببینند فاضلاب و آب کثیف با بدن آنها چه کرده است.
زنان روستا یک کیلومتر راه میروند تا به رودخانه برسند
از سر و وضع آنها بهراحتی میتوان فهمید بیآبی بر زندگی آنها تأثیر زیادی گذاشته است؛ فاضلی رئیس شورای روستای آلبونیس میگوید: بهجاهای مختلف در رابطه با قطعی آب اطلاع دادم اما کسی نیامده لوله را اصلاح کند؛ زنان روستا یک کیلومتر راه میروند تا به رودخانه برسند و با قابلمه آب بیاورند؛ کسانی هم که تراکتور دارند تانکر آب را پر میکنند و با تراکتور تا خانه میآورند، آبی لوله کشی که مردم از آن مصرف میکنند خام و تصفیه نشده است و بسیاری از بچههای روستا را بیمار کرده است.
وی ادامه میدهد: فاضلاب رهاشده بر روی زمین یکی از مهمترین مشکلات قدیمی این روستا است؛ فاضلاب تا کنار در خانه مردم آمده و بیماریهای پوستی و ریوی کودکان روستا به دلیل عدم وجود کانالهای مناسب دفع فاضلاب است.
جابهجایی خودروها بهوسیله تراکتور
روستای آلبونیس شامل دو بخش است که ارتباط آنها بهوسیله یک سیل بند برقرار میشود؛ از کثرت تردد، این سیل بند بهاندازه تردد ماشین پهنشده است؛ رئیس شورای روستای آلبونیس میگوید: حالا وضع مان خوب شده اما تا مدتها پس از هر بارش باران آنقدر زمین گِلی و لغزنده میشود که ماشینها تنها در صورت کشیده شدن با تراکتور میتوانند از این مسیر رفتوآمد کنند.
تا یک هفته بعد از هر بارش باران، به مدرسه نمیرویم
خیابانهای روستا کاملاً خراب است؛ برکههای کوچک و بزرگ آب، تردد در خیابانها را سخت کرده است، محمد دانشآموز ششم ابتدایی است، تند تند حرف میزند با دستان کوچکش جدول باریکی که در اطراف جوب احداثشده و جدید به نظر میرسد را به من نشان میدهد و میگوید: وقتی باران میآید خیابان پر از آب میشود و ما گاه تا یک هفته هم نمیتوانیم به مدرسه برویم؛ کمی که گلهای خیابان خشک شد آرامآرام روی جدول پا میگذاریم تا به مدرسه برسیم.
اول خیابان مدرسه را آسفالت کنید
محمد رو به من میکند و با سؤالهای کودکان من را وادار به گوش کردن به خواستههایش میکند و میپرسد: «میخواهید برای ما آسفالت بیاورید؟» سپس اضافه میکند: «اول این خیابان را آسفالت کنید! چون توی این خیابان مدرسه است.»
فارغ التحصیلی دختران روستای آلبونیس در دوره ابتدایی
مریم دانشآموز دوره متوسطه اول است، اما در این روستا درس نمیخواند؛ به نظر میرسد دانشآموز باهوشی باشد، هممحلهایهایش که در پاسخ دادن به برخی سؤالات یا کنجکاویهای ما کم میآوردند غلط آنها را تصحیح میکرد و گاهاً توضیح اضافهای میداد.
مریم میگوید: «ما ۱۰ نفر بودیم که کلاس ششم را تمام کردیم اما فقط ۴ نفر ما ادامه تحصیل دادند» علت را که جویا میشوم، پاسخ میدهد: «فاصله روستایی که متوسطه اول دارد با اینجا ۱۵ کیلومتر است و دوستان من هزینه ایاب و ذهاب ندارند» کنجکاوی من گُل میکند و سؤال میکنم در آن روستا تا چه مقطعی میتوانی درس بخوانی؟ پاسخ میدهد: «تا نهم و من نیز بعدازآن باید ترک تحصیل کنم چون فاصله اهواز تا روستای ما دور است.»
آب و جاده، رویایی مردم روستا
اهالی روستا به دودسته تقسیم میشوند؛ خانمها دور من را میگیرند و درد دل میکنند و آقایان، همکارم را دورتر میبرند تا مشکلات خود را به آن نشان دهند؛ بوی فاضلابی که در فضا پیچیده بود هر رهگذری را اذیت میکرد و این مردم چیز زیادی جز آب شرب سالم و آسفالت نمیخواستند؛ خواستههایی که تبدیل به رویاهای اهالی روستا شده است.
بازی فوتبال روی زمینهای گِلی
بعد از بازدید از خیابانهای روستا آماده خروج از روستا شدیم؛ ماشین پس از پیچیدن از چند خیابان در مسیر اصلی روستا قرار گرفت و در حال بستن دفتر سرگذشت روستای آلبونیس بودیم که بازی فوتبال بچههای روستا با پای برهنه، روی زمینهای گلی کنار جاده توجه ما را به خود جلب کرد.
عکس یادگاری با رونالدوی روستای آلبونیس
هرکدام از کودکان پیراهن بازیکن معروفی را به تن کرده که نام بازیکن روی آن به انگلیسی درجشده است؛ از آنها میخواهم کمی بازی را برای عکس گرفتن متوقف کنند اما نمیپذیرند؛ در آخر سؤال کردیم «رونالدو» شما چه کسی هست؟ که رونالدوی روستای آلبونیس مشتاقانه به سمت ما آمد و اینگونه توانستیم با آنها عکس یادگاری بگیریم.
پرداخت ارزشافزوده به روستای البونیس
عبدالله حسینی مدیرکل روستایی استانداری خوزستان میگوید: در سال ۹۵ مبلغ ۱۰۰ میلیون تومان و در سال ۹۶ مبلغ ۱۷۰ میلیون تومان درمجموع ۲۷۰ میلیون تومان از محل اعتبارات ارزشافزوده به روستای آلبونیس پرداخت شد؛ با پول ارزشافزودهای که روستا دریافت کرد دهیار روستا باید فعالیتهای خود را انجام میداد.
وی در رابطه با اجرای طرح هادی این روستا عنوان میکند: متولی طرح هادی بنیاد مسکن است و چنانچه به بنیاد اعتبار داده شود بعداز آن فعالیت خود را تقسیمبندی کرده و کار را آغاز میکند.
گفته های مدیرکل روستایی در حالی است که فیصل فاضلی رئیس شورای روستای آلبونیس تاکید میکند: سالیانه تنها ۶۰ میلیون تومان بهعنوان ارزشافزوده به روستا داده میشود.
راهاندازی ایستگاه سید سلمان ۱۸ روستا را تحت پوشش قرار میدهد
علی بلمچی بخشدار مرکزی اهواز نیز در رابطه با چگونگی حل مشکلات روستای آلبونیس به خبرنگار فارس، اظهار میکند: در آیندهای نزدیک با راهاندازی ایستگاه سید سلمان تعداد ۱۰ روستا در بخش مرکزی اهواز و ۸ روستا در بخش مرکزی باوی از نعمت آب شرب سالم بهرهمند میشوند.
وی با بیان اینکه در حال حاضر آب ۷ تا ۸ روستا به این ایستگاه وصل شده است، عنوان میکند: اجرای کامل شبکه نیاز به اعتبار دارد اما ایستگاه آب فعال است و مانند آب شهری کلرزنی انجام میگیرد.
بخشدار مرکزی اهواز در رابطه با قطعی آب، میافزاید: در تلاش هستیم برای برطرف شدن مشکل قطعی آب، این روستا نیز به ایستگاه سید سلمان وصل شود.
از مدیر بنیاد مسکن اهواز پیگیر موضوع اجرای طرح هادی در روستاها شدیم که وی حاضر به پاسخگویی نشد و دلایل امنیتی را علت عدم پاسخگویی خود عنوان کرد.
به گزارش خبرگزاری فارس، روستای البونیس در ۴۰ کیلومتری شمال اهواز واقع شده است و در حال حاضر جمعیت حدود یک هزار نفری آن از طریق کشاورزی و دامداری زندگی خود را میگذارند.
منبع:فارس
گزارش: عاطفه اسماعیلی منش
تلفن واحد پشتیبانی و فروش: 7000 15 35 011 داخلی 3
همراه (مدیر فروش) : 2208 666 0911
مازندران بابل چهار راه نواب صفوی روبروی اشرفی 16 جنب گل و بلبل
تلفن و فکس: 7000 15 35 011