۱) در طول زمان (یعنی قبل و بعد انقلاب) رویکردهای توسعهای مرتبط با توسعه کشاورزی و توسعه روستایی و پایداری آن تغییر کرده و آنچه مسلم است، در حال حاضر با توجه به مشکلاتی که جهان از بعد توسعهای در طول زمان با آن روبهرو بوده، رویکردهای توسعه پایدار و نوع نگاه و اندیشه آنها متعالیتر شده، بهطوری که امروز شاهد هستیم که معنای توسعه فقط توسعه اقتصادی نیست، بلکه شامل توسعه انسانی، اجتماعی و محیط زیستی نیز شده است. در میان اهداف توسعه پایدار جهان، اهدافی مانند پایاندادن به فقر شدید و گرسنگی، دستیابی به سلامت و تندرستی در تمام سنین، بهبود سیستمهای کشاورزی و افزایش رفاه روستایی، محدودکردن تغییرات آبوهوایی ناشی از مداخله بشر و اطمینان از انرژی پایدار، ارائه خدمات اکوسیستم امن و تنوع زیستی، حصول اطمینان از مدیریت بهینه آب و دیگر منابع طبیعی و تبدیل حکمرانی به حکمرانی مناسب برای توسعه پایدار از جمله مهمترین اهداف و شاخصهای مرتبط با پایداری کشاورزی و روستایی است. بنابراین نقد و ارزیابی توسعه پایدار کشاورزی و روستایی در طول زمان، نیازمند توجه به شرایط و مقتضیات زمانی آن دوره با توجه به الگوها و اندیشههای توسعهای زمان خود است.
۲) نکته مهم دیگر، عامل زمان، فناوری، ارتباطات و نوآوری در سرعت بخشی به توسعه و شاخصهای آن در کشورهای جهان است. زمان ایستا نبوده و جهان در حال تغییر و تحول است و بخشی از این تغییر و تحول به دلیل توسعه فناوری، اطلاعات، دانش و علم بوده است. دانش، علم، فناوری، ارتباطات، تحقیق و توسعه از عناصر حائز اهمیتی است که در کشورهای جهان باعث افزایش کارآیی اقتصادی و اجتماعی و محیط زیستی شده و نقش مهمی در بهبود عملکرد سازمانها، ظهور بازارهای جدید و بهبود متغیرهای خرد و کلان اقتصادی در کشورهای جهان از دهه ۱۹۹۰ به بعد داشته است. اطلاعات و دانش آزادانه منتقل میشود و دسترسی سریع ممکن شده که قبلا ممکن نبوده است، از طرف دیگر دانش و اطلاعات جدیدی نیز تولید شده که در دسترس جوامع قرار میگیرد. بنابراین ضروری است تا سهم دانش، علم، تحقیق و فناوری و ارتباطات از میزان تغییرات شاخصهای توسعه پایدار کشاورزی و روستایی مشخص شود. بررسی تجارب کشورهای جهان نشان میدهد، هیچ کشوری در سکون باقی نمانده، هرچند درجه تغییر و تحول و توسعهیافتگی کشورها در طول زمان متفاوت است.
۳) همانطور که میدانیم اعداد مطلق معیار مناسبی برای ارزیابی و نقد نبوده و عموما برای مقایسه از واژه «نسبی» استفاده میشود، به تعبیری نسبت به یک مولفه، متغیر یا موضوعی مشخص مورد مقایسه قرار میگیرد. حال بهعنوان نمونه نقد و ارزیابی عملکرد شاخصهای توسعه بخش کشاورزی و روستایی کشورمان در مقایسه با کشورهای منطقه یا کشورهایی شبیه ما، از منظر توسعهیافتگی در طول بازه زمانی مورد بحث چگونه بوده است؟ ما کجا قوی عمل کردیم و کجا ضعف داریم؟ یا اینکه بر حسب منابع درآمدی کشور، سرمایههای خارجی، سرمایه و پسانداز داخلی، جمعیت و از این قبیل متغیرها، شاخصسازی شده و شاخصها مورد بررسی و نقد قرار گیرد، آن هم در بازه زمانی که ساختار اقتصادی کشور یکسان بوده و تغییر نکرده باشد. از این رو ضروری است، قبل از نقد و ارزیابی به شاخصسازی در دوره زمانی مناسب توجه شود که بتوان ارزیابی داخلی و بین کشوری را به سرانجام رساند.
۴) نکته آخر اینکه با توجه به تغییر و تحول اندیشهها و الگوهای توسعه پایدار، فناوری، دانش، علم و ارتباطات، آنچه در این میان میتواند عملکرد یک کشور یا حکومت و دولت را در مسیر گام برداشتن توسعه پایدار به تصویر بکشاند، مدیریت کارآمد و هوشمند است. تدوین برنامهها و سیاستهای واقعی و مناسب، روزآمدی سیاستها و برنامهها و انعطافپذیری آنها، شیوه و فرآیند ارزیابی کنترل و نظارت، میزان مشارکتپذیری مردم در همه سطوح تصمیمسازی تا اجرا، میزان سرمایه اجتماعی، به کارگیری فناوری، علم و دانش و ارتباطات، توجه به محیط زیست، منابع طبیعی، نگاه و اندیشه بلندمدت و داشتن چشمانداز واقعی و الزامات رسیدن به آن، شفافیت اطلاعات، کنترل فساد و رانت و … از جمله معیارهای عملکردی یک دولت، حکومت و نظام محسوب میشود. اگر بتوان از این دیدگاه با نقد علمی و منصفانه وارد شد و آسیب شناسی کرد، میتوان امیدوار بود که ارقام مطلق مانع از دیدن واقعیتها و نقاط ضعف عملکردی نخواهند شد.
با توجه به مطالب گفته شده به بررسی چند مورد از شاخصهای توسعه بخش کشاورزی و روستایی ایران با سایر کشورهای منطقه میپردازم. از منظر عملکرد در هکتار اطلاعات نشان میدهد بهرغم تلاشهایی که در این خصوص انجام شده، هنوز شکاف عملکرد در واحد سطح در ایران نسبت به سایر کشورهای منطقه و جهان مشاهده میشود. بهعنوان مثال برای گندم بر اساس اطلاعات فائو میانگین عملکرد ایران در سال ۲۰۱۷ حدود ۱/ ۲ تن در هکتار است؛ درحالی که برای هند ۲/ ۳ تن و برای میانگین جهان ۵/ ۳ تن در هکتار است. عملکرد گندم در سال ۲۰۱۷ نسبت به سال ۱۹۸۰ برای ایران ۱/ ۲ برابر و برای هند ۳/ ۲ برابر شده، اما هنوز عملکرد ایران از هند در حدود ۳۵ درصد و از میانگین جهان ۴۱ درصد کمتر است. نکته قابل توجه این است که در سال ۱۹۸۰ اختلاف عملکرد گندم ایران از هند در حدود ۳۱ درصد بوده که با توجه به برآوردهای سال ۲۰۱۷، اختلاف بیشتر شده است. ارقام حاکی از این واقعیت است که کشورهای منطقه و جهان با سرعت بیشتر و مدیریت کارآمدتری در عرصه بهره وری و افزایش عملکرد ورود کردهاند. بدیهی است که افزایش عملکرد یکی از راهکارهای خلق مزیت و ارزش، صرفه جویی در آب و افزایش درآمد شناخته میشود. در این میان توجه به انتشار گازهای گلخانهای و کاهش آن نیز میتواند شاخصی برای توجه به توسعه پایدار و صیانت از محیط زیست باشد. بر اساس اطلاعات فائو میزان انتشار گازهای گلخانهای مربوط به کشت برنج در سال ۲۰۱۶ نسبت به سال ۱۹۸۰ برای ایران ۲/ ۱ برابر و برای هند ۱/ ۱ برابر شده است. این در حالی است که هند در سال ۲۰۱۶ در حدود ۶/ ۲۱درصد سهم و ایران درحدود ۴/ ۰ درصد سهم از تولید شلتوک جهانی را داشته است. درخصوص سرمایهگذاری و انباشت سرمایه که یکی از عوامل مهم توسعه پایدار است نیز اطلاعات حاکی است که انباشت سرمایه ناخالص ثابت بخش کشاورزی نسبت به ارزش افزوده بخش بر حسب دلار در سال ۱۹۹۵ برای ایران، ترکیه و هند به ترتیب در حدود ۸، ۱۷ و ۱۲ درصد بوده که این رقم در سال ۲۰۱۶ به ترتیب در حدود ۹، ۲۴ و ۱۳ درصد است. ارقام نشان میدهد این نسبت در سال ۲۰۱۶ نسبت به سال ۱۹۹۵ برای ایران و ترکیه یک درصد و برای هند ۷ درصد به رقم سهم اضافه شده است. از طرف دیگر اطلاعات حاکی از بالا بودن انباشت سرمایه در بخش کشاورزی در کشور هند و ترکیه نسبت به ایران است. به نظر میرسد در جذب سرمایه و انباشت سرمایه در بخش کشاورزی ایران محدودیت و نقاط ضعفی وجود دارد.
با توجه به مطالب فوق، به نظر میرسد در طول زمان به چند موضوع و رویکرد مهم توجه کافی نشده است، بهطوری که در حال حاضر کشور از منظر توسعه پایدار با معضلات و مشکلاتی روبهرو است. آسیب شناسی چهل سال برنامهریزی و اجرا درخصوص موارد ذیل میتواند درسهایی برای مدیریت بهینهتر و کارآمدتر توسعه پایدار بخش کشاورزی و روستایی داشته باشد. در واقع سوالات این است که آیا اراده سیاستگذار برای اجرایی کردن آن بوده است؟ چرا به آن پرداخته نشده است؟ چرا موفق عمل نکردیم و چه باید کرد؟
۱- الگوی توسعه پایدار کشاورزی و توسعه پایدار روستایی و ارتباط سیستمی بین آنها
۲- مدیریت بهینه و هوشمند آب و خاک
۳- تنوعبخشی به سبد درآمد خانوار کشاورز و روستایی و کاهش ریسک درآمدی آنان
۴- حمایت منطقی از منابع طبیعی و محیط زیست
۵- برقراری عدالت در توزیع امکانات و توسعه
۶- پیادهسازی مدیریت دانش در سازمانهای اجرایی و مزرعه
۷- ساماندهی و قانونمداری زنجیره ارزش
۸- بسته حمایت منطقی و مناسب از زنجیره ارزش
۹- نهادسازی، مشارکت، سرمایه اجتماعی، نوآوری و خلق مزیت
۱۰- پیادهسازی مسوولیت اجتماعی بنگاهها و شرکتها و نهادهای مرتبط
منبع:دنیای اقتصاد